بیشی بیشی

قربونت بره مادر که هر روز شیرین زبون تر می شی و با نمک  کلا گلوله نکی به خدا 

 اون از جیز گفتنت اون هیس گفتنت و اینم از بیشی بیشی گفتن 

خوب مدتیه یاد گرفتی می گی جیز حالا دیگه هر وقت چشمتم به شومینه می افته دستتو تکون می دی (دقیقا انگشت اشاره راستتو) و می گی جیز اگه من برم تو آشپزخونه هی می گی جیز  خخخ دیروز گذاشتمت تو صندلی غذات تا مامان ناهار درست کنه  ولی از اول که رفتم پای گاز انقدر گفتی جیز بعد هم زدی زیر گریه که چرا دست می زنم  خولاصه مامان یه ناهار هم نمی تونه درست کنه از دست شما 

هیس رو هم خیلی وقته می گی  بیشتر هم به بابا احسان بنده خدا تا میاد حرف بزنه با مامان تو هی بهش می گی هیس  بعد بابایی میگه چرا هیس تو می خندی  قربون اون چهار تا دندونت برم 

در مورد بیشی هم  مدتیه که تا وامیستی بعد یه چیزی می بینی می خوای بری اون ور یا چیزی رو که می خوای رو بر می داری بدون اینکه دستتو به جایی بگیری حس می کنی اسپایدر منی و خودتو یه به سمت اون چیز یا زمین ول می کنی و باید همش مراقبت باشم نخوری زمین  حالا چند روز تا می خوای این کارو بکنی من می گم بیشین بیشین  !!!!!  البته دقیقا معنی این کلمه رو می دونی  و گاهی حرف گوش می دی می شینی  بعد از دیشب تا حالا هی به من و بابا می گی بیشی بیشی  پشت سر هم هم می گی  قربونت بره مادر شیرن زبونم 

دارم به کارای تولدت فکر می کنم ولی اصلا فرصت سر خاروندنم ندارم  می خوام تم کفشدوزک برات درست کنم و لباس هم بدم بدوزن کاش یکم وقت کنم فرصت خیلی کمههههههههههههههه 

بوس هزار تا