اولین اسباب بازی

چندین بار بود وقتی اوضاع و احوالم خوب بود با احسان می رفتیم سراغ اسباب بازی فروشی ها و سیسمونی و تخت وکمدها ولی هیچی نمی خریدیم می گفتیم بزار معلوم بشه نی نی چیه بعد!!!! خلاصه دیشب خواب مسافر کوچیکمونو دیدم اومده بود دست دراز می کرد به سمت اسباب بازی ها و می گفت چی می خواد صورت خوشگلش عین همیشه بود ومن مثل همیشه نفهمیدم دختره یا پسر!!!!

خلاصه صبح با مامانم رفتیم برای دردونه خرید وایییییییییییییییییییی بگم چیا خریدم یه بع بعی کوچیک که پستونک تو دهنشه (یعنی نینی ) دو تا بزرگتر که میشه من و بابایی

یه هاپو ملوسی  یه دونه از این خرس گنده بلالی ها با نمک و یه دونه هم از این عروسکه هست تو عصر یخبندانه همش دنبال بلوط می ره ولی یه چیزی اینکه بعد که خریدم متوجه شدم هم خرسه هم هاپو هه لباسشون دخترونه صورتیه اگه مسافر ما گل پسر باشه یعنی دوستش نداره ؟ البته بانمکن طوری نیست 

بعد هم اومدم خونه چیدمشون روی مبل وقتی مادر احسان از سرکار اومد تو راه پله ها صداشون کردم بیان ببینن کلیییییییییی ذوقیدن و گفتن قشنگه خدا رو شکر بلاخره بچم یه چیزی دار شد 

همسری هم که اومد کلی تعریف کرد خوشش اومده بود البته باید جمعشون کنیم چون همش سفیده و کثیف میشه حالا کجا بزاریم خدا داند!!!